نویبسنده: دکتر سید احمد رهنمایی(1)




 

چکیده

میل به کمال، سعادت، عدالت، پرستش، آرامش، رضامندی، جاودانگی، زیبایی، لذت و نظایر آن از جمله برجسته ترین گرایش هایی است که هر فرد انسانی به طور فطری از آن برخوردار می باشد. از این گرایش های فطری حتی یک نفر - به جز شخص نابهنجار - را نمی توان محروم و مستثنا دانست؛ گرچه برخی افراد برخلاف اقتضای این امور فطری رفتار می کنند. اعتقاد به فطری بودن گرایش های مزبور، زیربنای تشریح مبانی روان شناختی تربیت دینی به شمار می رود و زمینه را برای بازشناسی تربیت دینی با رویکردی روان شناسانه فراهم می کند. تعلیم و تربیت و روان شناسی، به عنوان برجسته ترین گرایش های رایج در انسان شناسی همواره دوشادوش یکدیگر عمل کرده اند، به گونه ای که هیچ یک از دیگری بی نیاز نیست. به عبارتی، انسان شناسی رشته ای از جنس بودن و شدن است؛ جنبه بودن را از راه روان شناسی و جنبه شدن را از طریق تعلیم و تربیت باید بررسی و پی گیری کرد. از آن گذشته، تربیت دینی، به عنوان یکی ازشاخص ترین قلمروهای تعلیم و تربیت ارزش ها، در اعتبار و روایی خود نه تنها از آموزه های دینی معتبر الهام می گیرد، بلکه وام دار اصول
روان شناسی دین (2) و روان شناسی ارزش ها (3) نیز هست. همچنین بنیان های دینی، ویژگی ها و عرصه های روان شناختی دین و ارزش های مورد پذیرش فرد، در تربیت دینی و ارزشی وی نقش بسیار تعیین کننده ای دارند. با توجه به این همراهی و هماهنگی و باعنایت به این زمینه و رویکرد، نوشتار حاضر به تبیین پایه های روان شناختی تربیت دینی می پردازد تا از این رهگذر ثابت شود که در تربیت دینی ناب و اصیل، هیچ امری بر انسان تحمیل نمی شود، بلکه همه امور مطابق درخواست و نیاز طبیعی، غریزی و فطری انسان شکل می پذیرد؛ از این رو انسان مومن نه تنها از التزام به عمل رفتار دینی خسته نمی شود، بلکه از ادای تکالیف دینی با تمام وجود استقبال می کند. تربیت دینی اصیل به شخص کمک می کند با کشف مصداق های روشن گرایش های بالا، معبود حقیقی را بشناسد و به پرستش او ملتزم شود. ارتباط با آفریننده این امور غریزی و فطری و نیل به کمال و سعادت، همه در پرتو تربیت دینی به مفهوم دقیق تربیت دینی میسر است. تربیت دینی به نوبه خود در تقویت، شکل دهی و جهت بخشی بینش، انگیزش، احساسات، گرایش ها، غرایز، رفتار و امور فطری سهم بسزایی ایفا می کند. در صورتی تربیت دینی با طبع و روان انسان سازگار خواهد بود که انتخاب انسان، انتخاب درست و منطقی بوده باشد و ذره ای از خط منطق و برهان عدول نکند. در غیر این صورت، انسان بدون انس فطری با آموزه های دینی آنها را بر خود تحمیل کرده است، بی آنکه در بهره برداری مناسب از آن آموزه ها موفق باشد.
در تربیت دینی، نقش عواملی چون غرایز، انگیزه ها، احساسات و گرایش ها برحسب سلسله مراتب زیر قابل مطالعه و بررسی است. غرایز، از جمله عوامل برانگیزاننده ای به شمار می روند که وجود و شدت و ضعفشان در برانگیختگی انسان و پیدایش انگیزه های لازم - شدید یا ضعیف - تاثیر بسزایی دارند. انگیزه های حاصل نیز بسته به نیرو و توان
خود، سبب شکوفایی احساسات متناظر می شود. در مرحله بعد، احساسات عامل پیدایش گرایش ها و امیال مقتضی در جهت انجام فعالیت های هدفمند و متناسب خواهند بود. بنابراین در فرایند تربیت دینی، هر کدام از مجموع عوامل چهارگانه فوق جایگاه خاصی - البته در ارتباط تنگاتنگ و هماهنگ با یکدیگر - احراز می کنند و به این صورت در مقام ایفای نقش موثر خود، امر تربیت را سامان می دهند.

مفهوم شناسی تربیت دینی

در بررسی مفهوم تربیت دینی گاه بر آنیم که نقش دین، آموزه ها و باورهای دینی را در پرورش انسان مورد توجه و ارزیابی قرار دهیم، در این صورت، تربیت دینی به مثابه عاملیت دین در تربیت انسان قابل مطالعه خواهد بود. بدیهی است این گزینه جایگاه ویژه ای نزد مجامع، نهادها و مربیان دینی دارد؛ اما مقصود اصلی نوشتار حاضر را در بر نمی گیرد.
مفهوم دیگری که برای «تربیت دینی» در نظر گرفته می شود، به برآیند تربیت دینی، یعنی دین باوری، دین مداری و شخص دین باور و دین مدار نظر دارد. با این بیان، «تربیت دینی» به مفهوم بررسی نقش دین در تربیت انسان با «تربیت دینی» به مفهوم محصول تربیت، یعنی دین باوری و دین مداری، کاملاً از یکدیگر متمایز می شوند، گرچه در بررسی مبانی روان شناختی تربیت دینی می توان به هر دو برداشت توجه کرد. دین از این جنبه که دارای عناصر، کلیشه ها، راهبردها و راهکارهایی است و می تواند انسان را دگرگون سازد، و انسان دین باور نیز از این جنبه که در اثر تربیت دینی اندیشه، گفتار و رفتارش متحول می گردد، لازم است در کانون توجه تحلیلگران تربیت دینی قرار گیرند؛ از این رو هم تدین و هم انسان دین باور و دین مدار، باید شناسایی و معرفی شوند تا تربیت دینی معنا و مفهوم پیدا کند.
به بیان فوق دین مدار کسی است که پیش از هر چیز، حیثیت کاربردی دین را باور کرده، به کارکردهای موثر دین در ساحت های گوناگون زندگی انسان یقین داشته باشد. چنین فردی به اهمیت نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی پی برده است و به قدر وسع
خویش کوشیده است در مقام عمل و رفتار به مفاد دین پایبند باشد. بنابراین دین در نظر انسان دین مدار تربیت یافته به تربیت دینی، از ارزش نظری و کاربردی مسلمی برخوردار است، به گونه ای که درمی یابد دین با تمام ساحت های سیاسی، تربیتی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و... سروکار دارد. این ساحت ها به نوبه خود می توانند از دین و آموزه های دینی الهام پذیرند. چنین برداشتی، خاصیت طبیعی دین داری و مایه قوام و استحکام دین باوری و دین مداری است. تربیت دینی بر چنین خاصیتی تأکید می ورزد و تحقیق آن را مهم و جدی می شمارد و برای اجرای مضامین آن برنامه ریزی می کند. علاوه بر خاصیت مذکور، میزان علاقه پیرو دین به باورها و ارزش های دینی مورد نظر خود و بیزاری از پذیرش دیگر ادیان، از جمله عواملی است که بر اهمیت و نقش تربیت دینی می افزاید. اساساً عاملیت محبت و بیزاری را در دین باوری و دین داری آن قدر مهم و بزرگ شمرده اند که گفته اند مگر می شود ایمان، حقیقتی غیر از حب و بغض داشته باشد؟! (4)
تربیت دینی بدین ترتیب، هم به جهان بینی و مبانی اعتقادی و باورهای انسان نظر دارد و هم به اصول و ارزش های اخلاقی، حقوقی، سیاسی و نظایر آنها متکی است. به عبارتی، تربیت دینی هم با اندیشه و نظر فرد و هم با اخلاق و عمل او کار دارد. این دو قلمرو، یا مناسب تر، این دو حیثیت هرگز از یکدیگر جدایی نمی پذیرند. بنابراین تصور اینکه تربیت دینی تنها به منظور ایجاد تحول در نگرش ها صورت می پذیرد و کاری با حوزه اخلاق و عمل ندارد، تصور بیجایی است، به علاوه، تربیت دینی به روش های برگرفته از دین و احکام و قوانین دینی و یا شیوه های مورد تایید دین نیز نظر داشته، به گرایش ها، احساسات، عواطف و هیجانات فرد جهت و معنا می بخشد. کوتاه سخن اینکه، انسان متدین به تنها در ساحت های اعتقادی، بلکه در تمام ساحت های روان شناختی، اجتماعی،
فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی - به بیانی که گذشت - از کارآمدی دین تاثیر پذیرفته است. چنانچه وی در چنین ساحت هایی از تربیت دینی تاثیر نپذیرفته باشد، مفهوم آن این است که یا مانعی بروز کرده و یا از اساس تربیت دینی بی خاصیت بوده است. در هر دو صورت باید در امر تربیت دینی تجدید نظر شود.
نگرش فوق، پیش درآمدی برای تجزیه و تحلیل مبانی روان شناختی تربیت دینی به شمار می رود؛ بدین معنا که بررسی نقش دین باوری و تاثیرپذیری انسان دین مدار از آن، خواه ناخواه ما را به قلمرو روان شناسی می کشاند. این امر به نوبه خود دریچه ای از شاهکار آفرینش را به روی ما می گشاید و ما را مبهوت شگفتی های آفرینش انسان می سازد. وقتی یک نگاه ساده به ظاهر انسان ما را به شگفتی وا می دارد، نگاه به روح و روان انسان از این هم شگفت آورتر است. به تعبیر مولی امیرالمومنین (علیه السّلام): اعجبوا لهذا الانسان ینظر بشحم و یتکلم بلحم و یسمع بعظم و یتنفّس من خرم؛ (نهج البلاغه، حکمت 8) «شگفتا از انسان که به کمک مقداری «پی» می بیند و با تکه ای «گوشت» سخن می گوید و با قطعه «استخوانی» می شنود و از طریق «شکافی» تنفس می کند». این شگفتی نسبت به ظاهر انسان است؛ باطن و روان انسان از این هم شگفت انگیزتر است. آفریدگاری که این همه شگفتی را آفریده است، اراده فرموده تا انسان براساس آموزه های دینی تمام دارایی ها و توانایی های شگفت انگیز خود را در مسیر نیل به کمالات و سعادت جاویدان به کار گیرد؛ آیا برای تربیت دینی، غرضی جز این منظور می شود؟
کرامت انسان اقتضا دارد وی بتواند به پشتوانه ابزار و عناصری شخصی و شخصیتی (نظیر حواس ظاهری و باطنی، امیال، گرایش ها، انفعالات و احساسات) به جایگاه والای خویش در نظام آفرینش بیندیشد و برای نیل به آن جایگاه به کمک اعضای ظاهری (جوارح) و نیروی درونی (جوانح) (5) خویش تلاش مناسب را به عمل آورد. چنین
جایگاهی جز از راه معرفت دینی و التزام به رهنمودهای دینی میسر نیست و این هدف برجسته و مقصود بایسته، تنها با تربیت دینی قابل تحقیق است. در اینجا با اشاره به برخی از ابعاد روان شناختی انسان، نقش مهم این ابعاد در تحصیل و کارآمدی تربیت دینی و تحقیق اهداف آن مورد بررسی قرار می گیرد. در این میان، با اشاره به عوامل هویت ساز انسانی چون اختیار، اراده، آگاهی، توانایی، امیال فطری، غرایز، عواطف، هیجانات، احساسات و نظایر آن، سهم هر یک در کارآمد کردن تربیت دینی روشن خواهد شد. بررسی ابعاد مزبور ما را در استنباط مبانی روان شناختی تربیت دینی کمک خواهد کرد. از آن گذشته، تربیت دینی می تواند متناسب با رشد طبیعی فرد- اعم از رشد زیستی، جسمانی، فیزیولوژیکی و روانی او - شکل و سامان پذیرد؛ از این رو قوانین حاکم بر رشد می تواند تربیت دینی را به موازات رشد طبیعی فرد توجیه و تبیین کند. توجه به این سنخ هماهنگی مابین رشد و تربیت نشان می دهد که تا چه اندازه تربیت دینی از قوانین روان شناختی رشد پیروی می کند.

تربیت دینی: روان شناختی دین داری

روان شناسی دین به بررسی امور و فعالیت های دینی و مذهبی با اصول و معیارهای روان شناسی می پردازد و دیدگاه روان شناسان در زمینه دین داری و عوامل و زمینه های روان شناختی دین مداری، همچنین سنجش و ارزیابی دین باوری و آثار آن در زندگی فردی و اجتماعی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. دین باوری و دین داری در روان شناسی دین - همانند بسیاری از موضوعات مربوطه به روان و رفتار انسان - با رویکرد و محک روان شناسانه ارزیابی و ارزشیابی می شود. (6) با این وصف، باید اذعان کرد تاکنون مطالعات و تحقیقات منظم و درخور توجهی در حوزه روان شناسی دین و معنویت و ایمان و دین داری- چه در جهان غرب و چه در جهان اسلام - صورت نپذیرفته است.
به رغم اصرار اورت دین مارتین (7) مبنی بر اینکه دین انسان را از فضای واقعی اش خارج می سازد و ابزار فرار از واقعیت را در دست او قرار می دهد، (8) انتظار می رود روان شناسی دین در غرب در آینده ای نه چندان دور از جایگاه برجسته ای برخوردار شود. امروزه مطالعه دین و دین داری با رویکرد روان شناسانه به مسئله ویژه ای از مسائل روان شناسی تبدیل شده است. برخی از روان شناسان غربی، با تاکید بر اهمیت دین برای همه انسان های روی کره زمین، آن را در زندگی انسان عاملی برانگیزاننده، دانسته اند و همین امر را دلیل کافی برای مطالعات روان شناسانه دین بر شمرده اند. (9) در هر صورت، پیشینه روان شناسی دین در فرهنگ و معارف غربی به اواخر سده نوزدهم برمی گردد. از همه مهم تر، طی این دوره زمانی نسبتاً طولانی، غرب شاهد بروز و ظهور سه سنت برجسته در قلمرو روان شناسی دین به شرح زیر بوده است:
1. سنت انتقادی - اصلاحی - توصیفی انگلیسی - آمریکا: گالتون (10)، دانشمند شهیر انگلیسی با تحقیقش در باب کارایی عینی دعا و نیایش و استنلی هال (11)، بنیان گذار روان شناسی دین در آمریکا با تحقیقش در مورد روان شناسی عیسی مسیح و مسیحیت (12) و ویلیام جیمز (13) با ارائه کتابش در زمینه گوناگونی تجربه دینی، پایبندی خود را به این سنت نشان داده اند. (14) سنت مزبور با انتقاد از وضعیت موجود گرایش های دینی، سعی در اصلاح و توصیف و ضعیف مطلوب دارد.
2. سنت توصیفی آلمان: ویلهلم وونت (15)، از بنیان گذاران روان شناسی تجربی و از پیش گامان درونی نگری کنترل شده تجربی، و رودولف اتو (16)، نویسنده کتاب اندیشه امر قدسی، از جمله هوادران این سنت به شمار می روند (17)، این سنت بر توصیف، تجزیه و تحلیل و طبقه بندی کیفی گرایش های دینی تاکید می ورزد تا ارزیابی و استنتاج آماری آنها.
3. سنت آسیب شناختی - گزینشی فرانسه: ژان مارتین شارکو (18)، و ژان پیاژه (19) را باید از مدافعان این سنت برشمرد. پیاژه در تبیین برداشت خود از دین و روان شناسی دین به دو نگرش متعالی و حضور همه جایی خدواند اشاره دارد. وی نگرش اول را ماورایی و فراتر از درک بشر می داند، اما بر اساس نگرش دوم معتقد است که خدای ارزش ها در درون ما حضور دارد. این سنت از طرفی به آسیب شناسی روانی دین نظر دارد و از جانب دیگر، گزینش برترین الگوی روان شناسی دین را مورد تأکید قرار می دهد. (20)
مروری بر سنت های سه گانه فوق نشان می دهد که به رغم تاکید روان شناسی علم گرای عمل گرای غرب بر مطالعه و ثبت پدیده های مشاهده پذیر، درون نگری (21) و تجربه های ذهنی - معنوی افراد و اشخاص را هرگز نمی توان از حوزه مطالعات راون شناسانه خارج دانست. در
موارد فراوانی جریان های علم گرایی، تجربه گرایی، ساختارگرایی، و عمل گرایی، بر مطالعات و تحقیقات روان شناختی سایه افکنده. با وجود این بررسی تجربه های معنوی نیز - به خصوص در دهه های اخیر - در غرب از جایگاه ویژه ای برخوردار شده است. (22) بدین ترتیب، امور مزبور شاخص اصلی و برجسته روان شناسی دین و معنویت به شمار می روند. پژوهش های اخیر گواه روشنی بر این واقعیت است که روان شناسی دین در دوره معاصر تجدید حیات یافته، مورد توجه ویژه پژوهشگران غربی قرار گرفته است. نشر «مجله بین المللی روان شناسی دین» (23) و مجموعه مقالات جلسات سه سالانه «روان شناسان دین اروپا» که متصدی ارائه پژوهش ها و آرای روان شناسان دین در سطح بین المللی است، از نمونه آثاری به شمار می روند که از دهه نود میلادی به این طرف در غرب ظهور یافته اند (ر. ک: وولف، 1385، ص93).
پرداختن به محتوای روان شناسی دین، از بررسی سنت های حاکم و تاریخچه آن به مراتب مهم تر است. اصولاً روان شناسی با سه حوزه برجسته ادراک و معرفت، احساسات و عواطف، و گرایش ها و رفتار انسان سروکار دارد. سه حوزه مزبور در تلازم جدی با یکدیگرند؛ به گونه ای که احساسات و عواطف از ادراک و معرفت سر می زند و گرایش ها و رفتار از احساسات و عواطف سرچشمه می گیرد. سرسلسله جنبان همه این امور را باید در معرفت انسان جست و جو کرد. بدون معرفت، هیچ حرکتی موفقیت آمیز آغاز نخواهد شد و بدون معرفت، هیچ حرکت موفقی تداوم نخواهد یافت و بدون معرفت هیچ حرکت موفقیت آمیز مستمر، نتیجه لازم و مطلوبی به بار نخواهد آورد. (24)
از آن گذشته، انگیزه انسان نیز تحت الشعاع معرفت او رقم می خورد و اساسا چیزی جدای از معرفت انسان نیست؛ از این رو هرچه انسان عالی تر و برجسته تر، انگیزه او متعالی تر، احساسات او جهت یافته تر و گرایش ها و رفتار او شایسته تر خواهند بود. در روان شناسی دین این حوزه ها هر سه با نگرش دینی مورد مطالعه قرار می گیرند. بدین ترتیب، روان شناسی دین و دین داری از سلسله مباحثی است که پشتوانه علمی و تحلیلی مباحث و مسائل دینی به شمار می آیند، به آنها جهت می بخشند و احکام برگرفته از آنها را جرح و تعدیل می کنند.

تربیت دینی، انگیزه دینی

انگیزه، از مهم ترین و در عین حال پیچیده ترین عناصر روان شناسی است که در پیدایش احساسات، گرایش ها، کنش ها و واکنش ها نقش حیاتی ایفا می کند. در تربیت دینی تاکید این است که «اصولا هیچ کار اختیاری بدون یک نیت و انگیزه انجام نمی گیرد و هر کار از روی اختیار انجام گرفت، یک داعی یا انگیزه ای برای انجام آن کار در نفس فاعل آن وجود دارد که سبب می شود تا فاعل، آن کار خاص را ترک نکند و یا به جای آن، کار دیگری غیر ازآن را انجام ندهد». (مصباح یزدی، 1384، ص106-107). بنابراین هیچ کار اختیاری بدون انگیزه، اصلا کار به شمار نمی آید. عبارت انما الاعمال بالنیات و لکل امرء ما نوی ... (مجلسی، 1404ق، ج70، ص212؛ نوری، 1408ق، ج1، ص90) بیانگر این حقیقت است که هیچ رفتاری از رفتارهای انسان فاقد انگیزه و عوامل انگیزشی نیست. از آن گذشته، ارزش رفتار او به انگیزه ای بستگی دارد که وی در سر پرورانده است تا آنجا که گفته اند انگیزه انسان دینی و ایمانی، از رفتار او باارزش تر می باشد (25). بدین ترتیب، حقیقت رفتار
انسان به حقیقت انگیزه او محک می خورد و حسن و قبح آن از زیبایی و زشتی انگیزه رنگ و رو می پذیرد. در واقع، «... نیت بیانگر یک رابطه حقیقی است و نه یک رابطه قراردادی که مثلاً گفته شود: اگر چنین کردی، چنان می کنم و اگر نه نمی کنم. این خود نیت است که رابطه تکوینی با آن عمل دارد و به آن حیات می دهد. عمل بدون نیت در حقیقت، یک کالبد مرده است که ارتباطی با دل و روح فاعل پیدا نمی کند و نتیجه ای نمی بخشد. رابطه اعمالی که در خارج انجام می دهیم با کمال نفس به وسیله نیت و انگیزه ای برقرار می شود که از سوی نفس به آن کار تعلق خواهد گرفت. بنابراین اگر در عملی «نیت» نباشد یا نیت صحیحی نباشد، آن عمل موجب کمالی برای نفس نخواهد بود...». (مصباح یزدی، 1384، ص112-113).
در تربیت دینی مهم این است که مربی و فراگیر به هدف تربیت بیشتر بیندیشند و چنانچه هدف را متعالی و ارزشمند یافتند، هر دو برای تامین آن هدف تمام همت و استعداد خود را به کار بندند. توجه و علاقه مندی به هدف، همچنین پی بردن به اهمیت و ارزش تحصیل آن، از جمله عوامل انگیزشی است که به بروز رفتار و جهت دهی آن می انجامد. تربیت دینی بسته به دورنما و چشم اندازی که ارائه می دهد و متناسب با گرایش خاصی که در نهاد شخصی پدید می آورد، شخص را برمی انگیزاند تا در مسیر تحقق چشم انداز تربیت دینی به آموزه های دینی توجه کافی مبذول دارد و به لوازم آن آموزه ها پایبند باشد. با این بیان، هر چه عوامل بر انگیزاننده قوی تر و راسخ تر باشند، انگیزه فراگیر در التزام به مفاد تربیت دینی و تعهد به ارزش های مورد تأکید و سفارش دین عالی تر خواهد بود. این نکته مهم روان شناختی به جای خود، تربیت دینی را هموارتر و تحقق آثار و مظاهر آن را آسان تر خواهد ساخت، مهم این است که دین در پالایش و تعالی انگیزه های پیروان خود تا چه اندازه موفق عمل کند. این امر مستلزم بالابردن سطح آگاهی و معرفت فراگیران نسبت به معارف و آموزه های دینی است.
به بیانی که گذشت، ارزش در تربیت دینی تنها به ارزش فعلی برنمی گردد، بلکه ارزش فاعلی را نیز در بر می گیرد. بنابراین گذشته از خوبی عمل؛ انگیزه نیز باید خوب و باارزش باشد تا رابطه صحیحی مابین رفتار دینی و انگیزه برقرار شود. از همه مهم تر، انگیزه برتر به رفتار ارزش برتر می بخشد و برعکس، انگیزه پست حتی رفتار به ظاهر شایسته را به انحطاط و بی ارزشی می کشاند. برای اینکه این مسئله روشن تر شود، بهتر است به فرهنگ تربیتی اسلام بنگریم که رفتاری را باارزش می داند «که به وسیله نیت با خداوند مرتبط شود»؛ (همان، ص 116). یعنی اینکه رابطه با خداوند، ملاک اصلی ارزشمندی رفتار انسان مؤمن به شمار می رود. (همان، ص 105-119). در هر صورت، یکی از رسالت های خطیر تربیت دینی این است که متربیان را با انگیزه های برترو شایسته تر آشنا سازد و آنان را برای توجه به آن انگیزه ها تشویق کند و نسبت به حفظ آنها در هر شرایطی بر انگیزاند.

تربیت دینی: ارادی و اختیاری

اراده و اختیاری به موازات یکدیگر، از ویژگی های ذاتی و فطری انسان به شمار می روند و ملاک انسانیت و معیار تکلیف و مسئولیت پذیری و میزان ارزش و سنجش رفتارهای انسانی به حساب می آیند. اراده هنگامی شکل می گیرد که کشش ها و جاذبه هایی در نهاد انسان به صورت طبیعی برانگیخته شوند و زمینه ها و شرایط تحقق آنها فراهم گردد. اراده انسان برای خوردن غذا - برای مثال - هنگامی فعال می شود که میل به غذا در انسان فعال شده، شرایط و زمینه لازم برای تحقق این میل فراهم آید. (مصباح یزدی، 1387، ص399). بدیهی است ارضای میل مزبور ممکن است از راه های گوناگون میسر شود که انسان بسته به اراده خویش یکی از این راه ها را برمی گزیند. بدین صورت، اختیار همراه با اراده و پیرو آن، معنا و حقیقت پیدا می کند، به گونه ای که اختیار بدون اراده، جایگاهی در عرصه اندیشه و رفتار انسانی ندارد. از آن گذشته، اختیار انسان هنگامی به کمال شایسته خود می رسد که وی بتواند نه تحت شرایط ناخواسته، بلکه با آگاهی لازم و بدون الزام یا اکراه و تنها به اراده خویش از میان چندین گزینه پیش رو یکی را برگزیند و به آن متعهد شود. بر این اساس هر انسانی،
متعهد و مسئول شناخته می شود و متناسب با مسئولیت و تعهدی که دارد، برای ادای وظایفی مکلف می گردد. در مجموع، اراده و اختیار را باید از جمله شرایط اساسی تکلیف پذیری از تربیت دینی برشمرد، به گونه ای که گفته شده است:«... انسان آنگاه مکلف است به انجام یک وظیفه که اجبار و یا اضطراری در کار نباشد؛ اگر اجبار (اکراه) یا اضطرار در کار باشد، تکلیف ساقط می گردد». (مطهری، 1379، ج2، ص296-297).
اگر همه گرایش های تربیتی را مبتنی بر اعمال اراده و اختیار فراگیر بدانیم، این امر در تربیت دینی برجسته تر و حیاتی تر است؛ به گونه ای که قوام تربیت دینی به اراده و اختیار شخص فراگیر بستگی تام دارد. از آن گذشته، چنانچه در پاره ای از حوزه های تربیتی نظیر تربیت اخلاقی، سیاسی، هنری و بدنی بتوان اراده و اختیار متربی را نادیده گرفت و نوعی تحمیل را پذیرفت و بر آن اثار تربیتی را مترتب ساخت، در قلمرو تربیت دینی تحمیل نه تکوینا شدنی است و نه تشریعا پذیرفتنی، یعنی اینکه قوام تربیت دینی به اراده و اختیار متربی است. انسان پیش از هر چیز در برابر خویشتن و وظیفه ای که بر دوش دارد، مسئول و متعهد است. (26) او وظیفه دارد به طور ارادی و آگاهانه تربیتی را برگزیند که شایسته مقام انسانی اوست. در این میان، تربیت دینی بسته به قلمرو دین مورد نظر، می تواند نسبت به دیگر حوزه های تربیتی - از جمله تربیت اخلاقی، اجتماعی، حقوقی و سیاسی- اشراف داشته باشد و ساحت های مزبور را نیز تحت تاثیر قرار دهد. تربیت دینی این امکان را به فراگیر می دهد که وی با اراده و تدبیر خویش راهی را اختیار کند که هر چه بهتر و کامل تر نقش و اثر تربیت دینی را در وجود و رفتار و خلق و خوی خویش ظاهر سازد. اصولاً تربیت دینی با توجه به ویژگی های ماهوی و ساختاری و کاربردی خود بدون اعمال اراده و اختیار یا حاصل نمی شود یا رویدادی فراتر از تاثیر و تاثر وضعی و کنش و واکنش طبیعی نخواهد بود. تربیت دینی در وضعیت اخیر، اندیشه و رفتاری انعکاسی خواهد بود
که نتیجه شرطی سازی و ایجاد عادت های رفتاری است. در این صورت مفاد تربیت دینی به طور شایسته تحقق نخواهد یافت و اثر مطلوبی بر جای نخواهد گذاشت.
اراده، در واقع بیانگر اشتیاق زائدالوصفی است که انسان نسبت به انجام دادن یک عمل یا نتیجه خوشایند آن ابراز می دارد. بدین بیان، ممکن است یک عمل به خودی خود برای شخص خوشایند و اشتیاق آور نباشد، اما از آنجا که نتیجه رضایت بخش و امیدوار کننده ای برای وی در بر دارد، سبب جلب توجه و اشتیاق او به انجام دادن آن عمل شده است.
به وصفی که گذشت، تربیت دینی در خاصیت و تاثیرگذاری خود، وام دار اشتیاقی است که شخص مربی و متربی هر دو نسبت به فراگیری و به کارگیری آموزه ها و تربیت های دینی ابراز می دارند. چنین اشتیاقی چنانچه با ادراک لازم و با بصیرت کافی همراه باشد، مربی و متربی را بر می انگیزاند تا در مسیر تحقق اهداف آموزشی و تربیتی دین، دین باوری و دین مداری به طور شایسته گام بردارند و تا رسیدن به نتیجه نسبتاً کامل درنگ نورزند. با این بیان، اراده از عوامل انگیزشی موثر در تربیت دینی به شمار می رود که کاملاً شخصی است و جنبه روان شناختی آن قوی، برجسته و پایدار است.
انسان چون در انتخاب دین و شریعت به عنوان راه و رسم زندگی مختار آفریده شده است، پس خود اراده می کند از میان راه های گوناگون کدام را برگزیند. مختار بودن انسان، از جمله موضوعات مهمی است که در مواردی نظیر اصول الفقه، فقه، کلام، روان شناسی، انسان شناسی، تعلیم و تربیت و معارف قرآن مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار می گیرد. از زاویه نگاه معارف قرآنی و پیرو آن در پرتو علومی که به نوعی از این معارف تاثیر می پذیرند، انسان مختار آفریده شده است نه اینکه اختیار برای انسان اکتسابی باشد. اختیار همچون اراده وصف فطری فرد فرد انسانی است و بدین ترتیب مختار بودن، لازمه انسانیت انسان و ملاک کرامت تکوینی اوست. انتخاب راه و رسم زندگی به اختیار انسان واگذار شده است تا افراد خود بر حسب خواست و انگیزه و نیازشان در هر زمینه یک گزینه از میان چندین گزینه را برگزینند. در واقع «اختیار بدین معناست که فاعل با خواست خود و
بدون اجبار و تحمیل نیروی دیگری، کاری را انجام دهد». (مصباح، 1381، ص136). هر کس تربیت دینی را پذیرفت، البته به لوازم آن پایبند خواهد ماند و خود را برای انجام دادن و رهنمودهای دینی موظف خواهد دانست. عشق به دین داری و آگاهی لازم از آثار سازنده آن، عامل برانگیزاننده ای برای اختیار و پذیرش تربیت دینی به شمار می رود.

تربیت دینی: معرفت و دانایی دینی

هر شخص انسانی، استعداد خاصی دارد که آفریدگار انسان به او ارزانی داشته و وجودش را به آن مجهز فرموده است تا به کمک آن به کشف و شناسایی خود و خالق خویش، همچنین به تامل و تفکر در مورد آفرینش انسان و جهان بپردازد. پی بردن به ارزش و اهمیت زایدالوصف این امر زمینه لازم را برای تشخیص مقام آفریننده متعال و برقراری ارتباط ویژه فرد با آن حقیقت هستی آفرین و هستی دار متعال فراهم می سازد. در این حالت، فرد خواسته یا ناخواسته خود را مدیون و ممنون خداوند می شناسد و به خضوع و خشوع در برابر او تن می دهد، مشروط به اینکه مانعی جدی فکر و ذهن او را از یاد خداوند غافل نکند و او را به خود مشغول ندارد. اساساً هر فعالیت و حرکت رو به کمال و از جمله تربیت دینی برای شروع موفق، ادامه موفقیت آمیز و پایان نتیجه بخش لازم است از معرفت مدد جوید. کسب معرفت - به مفهوم دقیق کلمه- از این نظر ضروری است که اساس هر حرکت استکمالی قرار می گیرد و به آن جهت می دهد. حضرت علی (علیه السّلام) خطاب به کمیل بن زیاد می فرمایند: یا کمیل ما من حرکه الا و انت محتاج فیها الی معرفه؛ (حرانی، 1421، ص 171) «ای کمیل! هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو در آن به یاری جستن از معرفت نیازمندی».
اما معرفت چیست؟ آیا معرفت همان ایمان است؟ در غیر این صورت، تناسب ایمان با معرفت چگونه است؟ ایمان را هرگز نمی توان از معرفت جدا انگاشت و بدون معرفت لازم به تربیت دینی پرداخت. این در صورتی است که معرفت در دیگر ساحت های تربیتی
ضرورت نمی یابد؛ اگر هم دخیل باشد، در امر تربیت دینی ضرورت معرفت آشکار تر و حیاتی تر است. امام صادق (علیه السّلام) در بیان جالب توجهی معرفت را اساس و ایمان را شاخ و برگ آن می دانند. (27) بنابراین همان گونه که شاخ و برگ درخت بدون ریشه وجود یا دوام نخواهد یافت، ایمان و تربیت دینی نیز بدن معرفت نه محقق خواهد شد و نه دوام خواهد یافت. مربی دین ابتدا معرفت می دهد، سپس به مقدار معرفتی که فراگیر به دست آورده است، او را تربیت می کند. اعطای بینش، در واقع تحریک حس آگاهی طلبی متربی است که به او فرصت هر گونه اندیشیدن را می دهد و وی را برای پذیرش تربیت دینی آماده می سازد.
آیا معرفت، همان علم و آگاهی است؟ علم، ادراک و آگاهی از جنس یکدیگر و همه از مقوله روان شناسی هستند، هر چند از هویت فلسفی نیز برخوردارند. هویت فلسفی آگاهی، به چیستی و بیان ماهیت آن اشاره دارد؛ در حالی که هویت روان شناختی آگاهی به کمیت و کیفیت برخورداری شخص از آگاهی و سازوکار پیدایش آگاهی نزد شخص عالم و چگونگی تحصیل آن نظر می افکند. هنوز آگاهی با این همه اوصاف، تنها نوری از پرتو معرفت است؛ (28) معرفتی که سبب تربیت فعال و جهت دهنده می شود. اساسا تربیت باید آگاهانه و فعالانه صورت پذیرد، وگرنه دین داری و دین باوری رفته رفته خاصیت خود را از دست می دهد.
براساس حکمت الهی شعاع آگاهی انسان تا حدی است که با بهره برداری لازم و کافی از آن انسان می تواند به خداوند و احکام شریعت معرفت پیدا کند و به مقتضای آن رفتار کند. معرفت انسان به خداوند به شرطی سیر صعودی خواهد یافت که خودشناسی انسان زمینه خداشناسی او را فراهم آورد، در غیر این صورت به سیر نزولی و افت اعتبار
گرفتار خواهد شد و تربیت، نتیجه عکس خواهد داد. تنظیم و تامین این امور همه به چگونگی تربیت دینی بستگی دارد. علاوه بر معرفت لازم به خداوند، راه و راهنماشناسی نیز در حوزه معرفت شناسی از اهمیت زائدالوصفی برخوردار است، به گونه ای که بدون آن حد نصاب خداشناسی هرگز تحقق نمی یابد. از همه مهم تر، مربی دینی خوب است بداند که خداوند، انبیا و اولیای الهی را قبلا تربیت کرده است. تا آنان هم خود به تربیت اهل ایمان اقدام فرمایند. (29)

تربیت دینی: احساس دینی

معرفت دینی، همیشه و در هر شرایطی احساس دینی متناسب با خود را در پی دارد. چنین احساسی به گونه ای خاص در وجود شخص تجلی می یابد تا خود بتواند گرایش ها و رفتار فرد را سامان دهد. احساسی که در اثر معرفت ایمانی به شخص دست می دهد، گرایش های متعالی او را تقویت می کند و به رفتار و اعمال و حرکات او جهت می بخشد. احساس مزبور، همچنین گرایش های متعالی ناشی از آن، به طور طبیعی و فطری برای شخص حاصل می شود، با وجود این انتخاب یک سبک و جهت خاص، به بینش ایمانی و معرفت اعتقادی خود شخص بستگی دارد. معرفت دینی به صاحبش کمک می کند تا وی این جهت را تحت تاثیر تربیت دینی و متناسب با خاصیت و مفاد آن برگزیند. معرفت، احساس، گرایش، و انتخاب، از عناصر روان شناختی مهم و اساسی سامان دهی تربیت دینی هستند، گرچه خود از تربیت دینی رنگ و رو، و نیرو می پذیرند. از میان عناصر مزبور، هر اندازه معرفت ما نافذتر و دقیق تر باشد احساس، گرایش و انتخاب ما مطمئن تر و جذاب تر خواهد بود.
بر این اساس، احساس مطمئن تر به تحصیل گرایش های برتر می انجامد و گرایش های برتر نیز به شوق مؤکد نسبت به گزینش شایسته تر مجموعه ای از باورها و ارزش ها کمک می کند. تربیت دینی نه تنها بر پایه عناصر فوق شکل می پذیرد، بلکه به سهم خود مسیر دستیابی به اهداف تربیت دینی را هموار می سازد و به شخص و جنبه های وجودی و زندگی او جهت می دهد. بنابراین لازم است معلمان و مربیان دینی با توجه به ظرفیت های معرفتی، احساسی، گرایشی و ارادی فراگیران، در انتخاب و پذیرش باورها و ارزش های دینی اهمیت قایل باشند و با توجه به این عوامل از وظیفه هدایتگرانه و روشنگرانه خویش غفلت نورزند، و با راهنمایی های ارزشمند، راه را فراروی فراگیران روشن سازند تا آنان خود از میان گزینه های گوناگون جهت انتخاب برتر اقدام کنند. این عوامل چهارگانه که باشند، متربی کوچک ترین تحمیل و اجباری را در سبک، فرهنگ و محتوای تربیت دینی نخواهد کرد و در نتیجه تربیت دینی موافق طبع او صورت خواهد پذیرفت. هنگامی که راه درست از نادرست و رشد از گمراهی و حق از باطل به خوبی تشخیص داده شود، دیگر کوچک ترین مجالی برای اکراه و الزام در مسیر دین گرایی و تربیت دینی فرد باقی نمی ماند. (30)

تربیت دینی: توانایی دینی

توانمندی فراگیر، از دیگر ارکان مهم در تربیت دینی به شمار می رود. نظر به اینکه تربیت دینی تعهدآور است، این تکلیف و تعهد باید با میزان توانایی فرد از جهات گوناگون تناسب و توازن داشته باشد. اگر خداوند فرموده است: لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا (31) به این دلیل است که تکالیف دینی بر حسب توانایی شخص تعریف و تعیین می شود و انسان مکلف، به میزان توانایی خویش نسبت به آن تکالیف و عمل بر اساس آنها ملتزم و متعهد خواهد بود.
توانمندی فراگیر، تنها به قلمرو توانمندی های جسمانی و بدنی او محدود نمی شود؛ بلکه توانمندی های حسی، حرکتی، فیزیولوژیک، روحی، روانی، ذهنی و عقلانی او را نیز در بر می گیرد. چیزی که هست، هر نوع توانمندی یا ناتوانمندی اقتضائات مخصوص به خود دارد؛ یعنی در شرایطی اساسا تربیت دینی مهمل و بی خاصیت و تکلیف ساقط می شود؛ اما در شرایط دیگری تربیت دینی موثر، ولی بسته به آن شرایط تکلیف سبک تر می شود. برای نمونه، اگر شخص دچار معلولیت روانی یا عقلانی باشد، طبعاً تربیت دینی در مورد او بی اثر خواهد بود و تکلیف از عهده او برداشته خواهد شد. چه بسا شخص از جنبه ی جسمانی هیچ مشکلی نداشته باشد، اما از جهت روانی یا عقلانی با مشکل روبه رو باشد. در این صورت تربیت دینی معیار خود را از دست خواهد داد. بدیهی است بدون عنصر توانایی روانی و عقلانی، دین باوری و دین داری موضوعیت نمی یابد و فرد ناتوان هیچ گاه مورد خطاب امر و نهی دینی قرار نمی گیرد؛ از این رو توانایی عقلانی را باید از ارکان روان شناختی تربیت دینی برشمرد که بدون آن تربیت دینی حاصلی ندارد، اما به عکس، چنانچه فراگیر تنها از مشکل جسمانی رنج می برد بدون اینکه با کمترین مشکل عقلانی و روانی روبه رو باشد، تربیت دینی به قوت خود باقی است و متناسب با توانایی فراگیر تکلیف آور خواهد بود.

تربیت دینی: گرایش های فطری

شاید مهم تر از فطرت و عوامل و گرایش های فطری نتوان به عناصر و عوامل دیگری اشاره کرد که این همه در تربیت دینی نقش کلیدی ایفا کند. هیچ نظام تربیتی به اندازه نظام تربیتی اسلام بر فطرت و گرایش های فطری تاکید نورزیده است. فطرت به تعبیری همان سرشت انسانی است که خداوند انسان را بر اساس آن آفریده است؛ سرشتی که شاکله انسان را در بر می گیرد و قابل تغییر هم نیست، هر چند ممکن است گرد و غبار هوا و هوس بر آن بنشیند و روی آن را بپوشاند. آفرینش انسان در بیان قرآنی و زبان روایات
اسلامی بر پایه فطرت صورت گرفته است؛ یعنی هر فرد انسانی مجهز به نیرویی است که به کمک و هدایت آن می تواند به وجود خداوند پی ببرد، او را بشناسد و وی را پرستش کند. (32) در نظام تربیتی اسلام به خصوص نسبت به عاملیت و نقش کلیدی فطرت در تربیت دینی حساسیت فراوانی، ابراز شده است.
با این بیان، فطرت نیز همچون وحی، رسول هدایت و تربیت انسان است که با الهام از آن بسیاری از حقایق عالم را کشف می کند، و از جمله این حقایق و در راس همه آنها می توان از خداشناسی و خدایابی فطری یاد کرد. به تعبیر قرآن، به واسطه فطرت پاکی که انسان ها بر پایه آن آفریده شده اند، از آیین اسلام ناب رونمایی می شود. (33) اسلام ناب، همان دین فطرت است و دین فطرت، آیین استوار و پایدار حق است. (رهنمایی، 1387، ص 242-243).
فطرت به هر گونه ای که تبیین و تفسیر شود، «دست مایه و سرمایه تربیت و هدایت انسان در مسیر کمال جویی و سعادت یابی اوست. به همین دلیل انسان با برخورداری از فطرت ویژه خداجویی، استعداد و قابلیت لازم را برای گام نهادن در مسیر سعادت و نیل به مقصد و منظور آفرینش می یابد». (همان، ص251، ر.ک: طباطبایی، 1396ق، ج16، ص186-187). با توجه به چنین برداشتی، فطرت به دو عنوان معرفت شناختی و انسان شناختی قابل تحقیق و بررسی است. توضیح اینکه فطرت از طرفی، یکی از برجسته ترین منابع و ابزار معرفت، و از جانب دیگر، از مختصات انسانی و موضوع مهم انسان شناسی به شمار می آید.
فطرت در نگاه نخست، عنصری میان عقل و وحی است: درونی است، اما عقل نیست که نیازمند به کارگیری ابزارها و حرفه هایی چون استدلال و استخراج و استنباط باشد؛ بلکه فهم برخاسته از آن از درون می جوشد؛ ملهمانه است، اما وحی نیست که از ماورا فرو فرستاده شود؛ بلکه الهامی درونی است که خداوند به قدرت و عنایت خویش در نهاد بشر به ودیعت نهاده است. بر این اساس فطرت در میان مباحث ناظر به مبانی معرفت شناختی تعلیم و تربیت جایگاهی بس کلیدی دارد.(رهنمایی، 1387، ص243).
امیالی چون میل به کمال و کمال جویی - اعم از کمالات عملی، معنوی، مادی، میل به زیبایی، میل به جاودانگی، میل به پرستش، میل به استقلال و در عین حال میل به اتکای به نقطه امن، میل به التذاذ، میل به رفاه و آسایش، میل به امنیت و آرامش و... - همه از جمله امیال و گرایش های فطری اند. این میل ها نه تنها نقش موثری در تربیت دینی و زمینه سازی برای تحقق ویژگی ها و لوازم آن ایفا می کنند، بلکه از طریق تربیت دینی نیز تقویت و جهت می یابند. از آن میان، میل به پرستش، همچنین گرایش روحی و روانی و عاطفی به معبودی بسیار فراتر از انسان و جهان و خلق جهان، نقش زائدالوصفی در تربیت دینی و تامین اهداف و مقاصد آن بر عهده دارد. به ملاک این میل و با پشتیبانی دیگر امیال فطری تربیت دینی شکل و قوام می پذیرد و محصول خود را در جهت دادن به این امیال و تعیین معبود و موضوع پرستش ظاهر می سازد. به طور کلی، امیال فطری همسو و هم گرا با یکدیگر بار سنگین تربیت دینی را در وجود متربی سامان می دهند.
مهم اینکه گرایش های فطری با توجه به ویژگی های ذاتی که دارند، از گرایش های طبیعی و غریزی متمایز می شوند و با توجه به این تمایز نقش بی بدیل خود را در تربیت دینی شخص ایفا می کنند.
پاکی، آراستگی، پیراستگی از هر آلودگی، تغییر ناپذیری، فسادناپذیری و فناناپذیری، همچنین انسان شمولی، سازگاری با وحی و عقل و خرد ناب و سرانجام الهی و ربانی بودن، از جمله ویژگی های برجسته ای است که برای فطرت و امیال فطری
در نظر گرفته شده است. تربیت پذیری انسان و قابلیت او برای رسیدن به کمالات انسانی - الهی ، همه به برکت نیروی قدرتمند و پالایش فطری است که با ویژگی های یاد شده از جانب خداوند در نهاد انسان ها به ودیعت گذاشته شده است. (همان، ص253).
بدین ترتیب، تربیت دینی باعث می شود انسان دین باور دین مدار کمالات خویش را در گرایش به معبود حقیقی ببیند و لذت جاویدان و آرامش بی پایان را در ارتباط با او جست و جو کند؛ لذت و آرامشی که هرگز با هیچ رنج و بی قراری آمیخته نیست، به علاوه که پایدار و برقرار است. تربیت دینی بر این اساس با تربیت فطری همخوانی دارد؛ چرا که وجود انسان بر خدامحوری و دین مداری و دین گرایی سرشته شده است. مربیان دینی همواره باید فطرت و مقتضیات فطری را دست مایه تعالیم دینی قرار دهند و از این امکان عظیم فطری در جهت پیشبرد اهداف تربیت دینی بهره برداری کنند.

غرایز و تربیت دینی

انسان همچنان که محل هبوط و حضور فطرت است، کانون غرایز نیز هست. غرایزی چون عشق، نفرت، ترس، محبت، حیا، شرافت، کنجکاوی، و تیزهوشی، همه از عاملیت ویژه ای در تامین سازوکار تربیت دینی و اهداف مورد نظر آن برخوردارند. غرایز، آن دسته از کشش های درونی و ذاتی اند که در وجود انسان اسباب برانگیختگی او را برای انجام دادن رفتاری یا پرهیز از کاری فراهم می سازند. غرایز برای انسان ارزش و جنبه کاملاً حیاتی دارند که بدون آنها انسان از ادامه حیات انسانی خویش باز می ماند و دچار رکود می شود. دین به همه این غرایز جهت کمالی می دهد و بدون اینکه آنها را سرکوب کند یا نادیده انگارد به انسان اجازه می دهد از وجودشان برای کمالات انسانی بهره برداری کند. از آن گذشته، انسان ها به طور غریزی دوست دارند امیال غریزی شان هر چه شایسته تر و پیراسته تر ارضا شود؛ از این رو تدین انسان به واقع پاسخ روشن و گویایی به حس و نیاز
غریزی او به پالایش و پیرایش به شمار می رود. مراتب زیر پیوند دینداری را با برخی از غرایز سرآمد نشان می دهد.

نقش تربیتی غرایز

رابطه عشق و ایمان بر احدی پوشیده نیست. هر کس به آسانی با تاملی ساده در درون خویش درمی یابد چگونه به حقیقت ایمان و دیانت خویش عشق می ورزد، همچنان که درمی یابد تا عشق به مفاد ایمان در میان نباشد. ایمانی حاصل نمی شود. انسان شیدای معبودی است که می پرستد. اصولا، «اله» را از این رو «اله» نامیده اند که دلربایی می کند. «اله» یعنی، آنچه یا آن که دلرباست به گونه ای که دل واله را به جانب خود جذب کرده، او را از خویش غافل و به اله مشغول می دارد. بدین ترتیب. دین باوری و خداپرستی بر اساس کشش درونی است که شخص آگاهانه نسبت به معبود خود ابراز می دارد؛ خواه این معبود، حقیقی باشد یا دروغین، خاصیت این کشش التزام و تعهد و ارادت قلبی و رفتاری به خواسته های معبود است.
همچنان که گذشت، ایمان چیزی جز حب و بغض نیست. (34) مومن از طرفی برخوردار از محبتی است که به ایمان و مفاد آن ابراز می دارد و از سوی دیگر کانون نفرتی است که نسبت به دین ستیزان و ایمان براندازان آشکار می سازد. حب و بغض، در واقع برانگیزاننده انسان به سوی انجام یا ترک کاری است. تربیت دینی به پشتوانه چنین انگیزه های غریزی به ثمر رسیده، آثار خود را در زندگی و رفتار شخص بر جای می گذارد.
از سوی دیگر، ترس از آینده ناگوار، ترس از درگیر شدن در چنگ شیطان و هوا و هوس، ترس از زیان و خسران، نگرانی از پایان ناخوشایند و نظایر آن می توانند برانگیزاننده انسان برای پناه جویی به دژ مستحکم ایمان و عمل صالح باشند و زمینه را
برای بهره برداری مناسب از تربیت دینی فراهم آورند. این سخن با اظهارات ماتریالیست ها که ایمان را محصول ترس بشر اولیه از عوامل مرموز می دانند، بسیار متفاوت است. ایمان برآمده از تربیت دینی، در حقیقت برآیند معرفت و فطرت حقیقت جویی انسان است که به برکت آن انواع ترس ها و نگرانی ها رنگ می بازد و در عوض عشق و تحرک و شجاعت و پویایی توان می یابد. به عبارتی، ایمان هر کجا که باشد، ترس و واهمه معنا ندارد.
قرآن، با تأکید بر این حقیقت که هر کجا ایمان و عمل شایسته حاکم باشد، خوف و اندوه رخت خواهد بست، تناسب ایمان و عمل صالح و خوف را به روشنی بیان فرموده است. (35) علاوه بر این، قرآن ضمن هشدار جدی به انسان، به سوءاستفاده شیطان از غریزه ترس انسان اشاره کرده و انسان را از پیروی شیطان زینهار داشته است (36). ایمان در هر صورت ایمنی بخش و آرامش آور است؛ چرا که در حقیقت در ایمان به خداوند، طمأنینه و آرامش خاطر نهفته است.
در هر صورت، وجود غرایز فوق باعث نوعی بر انگیختگی در انسان می شود که در اثر آن انسان به خود می آید و برای جلب آرامش و تامین مصالح یا رفع نگرانی ها و دفع زیان ها چاره اندیشی کرده، اقدام مقتضی را به عمل می آورد. بدیهی است چنانچه انسان به خواسته های غریزی از جنس بالا توجه لازم را معطوف نکند، دچار نوعی سردرگمی و ندانم کاری خواهد شد که به این سادگی جبران آن میسر نمی شود. در سایه تربیت دینی شایسته، انسان به امیال غریزی جهت می بخشد و از وجود آنها و برداشت صحیح و مشروع از آنها راه کمال را پیش روی خود هموار می سازد.

تربیت دینی و روان شناسی ارزش ها

ارزش از آن جنبه برای اشخاص ارزش تلقی می شود که ساختار وجودی آن از سازوکارهای لازم بینشی، انگیزشی، عاطفی، احساسی، حسی و حرکتی برخوردار باشد. در روان شناسی ارزش ها بیشتر از چیستی پایه ها، ساختارها، ویژگی ها و عرصه های روان شناختی ارزش ها سخن به میان می آید. دین و گرایش های دینی به عنوان سرآمد ارزش ها از روان شناسی دین و ارزش ها وام می گیرد و بر اساس پیروی از قواعد و ضوابط آنها شکل می پذیرد. همان گونه که چگونگی شکل پذیری خلق و خو، روح و روان، احوال، عادت ها و رفتار دینی انسان را باید در تربیت دینی جست و جو کرد، چیستی این امور را باید در روان شناسی دین و ارزش ها مورد مطالعه و بررسی قرار داد. روان شناسی ارزش ها از آن جهت اهمیت دارد که در تفسیر ارزش ها، به جای توجه محض به عوامل فرهنگی و بیرونی، به واقعیت اشخاص می نگرد و از درون انسان به تبیین روان شناختی ارزش ها می پردازد، چنین رویکردی در تفسیر ارزش ها به روشنی اهمیت ارزش های درونی شده و انعکاس آنها در منش و رفتار و گفتار شخص را بیان می کند.
تفسیر روان شناختی ارزش ها به آسانی نشان می دهد که چگونه تصمیم سازی شخص در همه امور جاری زندگی ارزش پایه بوده، از کانون ارزش ها سرچشمه می گیرد. بدین ترتیب، در روان شناسی ارزش ها بر این نکته تاکید می شود که ما انسان ها ماشین نیستیم و زندگی ما ماشینی نیست که هر چه هست از بیرون بر ما دیکته شود و هیچ از درون تراوش نکند. هر انگیزه ای که در سر می پرورانیم، هر سخنی که می گوییم، هر عملی که انجام می دهیم و هر حرکتی که از من سر می زند، از حضور و سلطه ارزش ها در درون من حکایت دارند. از آن گذشته، ارزش ها - به ویژه ارزش های دینی - با تار و پود وجود انسان آن می کنند که غذا با ساختار و فیزیولوژی بدن. به عبارتی، ارزش ها از هر قسم که باشند، غذای روح و روان انسان را تامین می کنند. بنابراین اهمیت ارزش ها برای روح و روان انسان و شکل پذیری و تثبیت او از اهمیت غذا برای جسم انسان اگر
نگوییم بیشتر است، هیچ کمتر نیست. در حقیقت، «ارزش ها در زندگی انسان جنبه حیاتی می یابند و دوام و بقای زندگی انسانی را تضمین می کنند». (راهنمایی، 1383، ص25).
از طرفی، روان شناسی ارزش ها روند درونی شدن ارزش ها، پدید آمدن عادت های ارزشی و شکل پذیری رفتار و پیگیری آثار و بازدهی های این ارزش ها را در زندگی شخصی و اجتماعی در بر می گیرد. با این بیان، بخشی از اصول و ضوابط حاکم بر تربیت دینی، در روند درونی سازی ارزش ها- به ویژه ارزش های دینی - از مبحث روان شناسی ارزش ها اقتباس می شود.
از جنبه هستی شناختی، هر چیزی و هر امری ارزش وجودی دارد. در این صورت چه بسا چیزی را نتوان بی ارزش دانست؛ اما از جنبه انسان شناختی برای تبیین چیستی ارزش در جست و جوی «عنصری هستیم که به گونه ای برای انسان از جنبه مادی و معنوی منفعتی به دنبال داشته باشد». با این بیان مطلوبیت و منفعت یک امر یا یک چیز برای انسان معیار ارزیابی و ارزش گذاری خواهد بود. هنگامی که گفته می شود یک امر یا یک چیز برای انسان مطلوبیت دارد، «یعنی انسان واقعا با قصد و اراده و عزم به فکر دریافت آن است و سعی در اکتساب آن دارد». (همان، ص24). بنابراین آن چنان که شهید مطهری (ره) اظهار داشته است، «ارزش و منفعت، هر دو از یک مقوله اند، یعنی از یک جهت یک جور هستند، هر دو با واقعیت انسان ارتباط دارند؛ منتها انسان تنها این بنیه مادی نیست، خیر مادی برای او نوعی ارزش دارد، خیر معنوی نوعی دیگر». (مطهری، 1374، ص236).
ارزش و ارزش گذاری در ساحت تعلیم و تربیت نیز «حامل بار مفهومی خاصی از خواست و مطلوبیت است. در هر صورت، مطلوبیت هر چیز، هر دستور و یا هر گزاره ای ارزش آن چیز، دستور و یا گزاره را نشان می دهد... بدین ترتیب عنصر مطلوبیت، از مهم ترین عناصری است که می تواند معیار بازشناسی ارزش ها از ضد ارزش ها در هر قلمرو و زمینه ای به حساب آید». (رهنمای، 1383، ص 26-27). چیزی که هست، ارزش ها بر دو دسته اند: شخصی و عینی؛ یعنی مطلوبیت در ارزش ها از دو نگاه شخصی و عینی قابل
پیگیری و بررسی است. ارزش ها هنگامی عینی به شمار می روند « که در واقع و صرف نظر از اندیشه شخص یا اشخاص، بقای زندگی انسانی را تضمین می کنند. ارزش های شخصی، از جانب دیگر، اموری هستند که به اعتقاد شخص و یا اشخاص می توانند تداوم بخش زندگی انسان باشند». (همان، ص25). در فرایند تربیت دینی بیشتر بر ارزش های عینی و حقیقی تکیه و تاکید می شود تا ارزش های شخصی؛ هر چند ارزش های شخصی نیز در صورتی که با ارزش های عینی و باورهای حقیقی معارضه ای نداشته باشند، ارزشمند هستند.

سخن پایانی

به بیانی که گذشت، انسان سرشار از دارایی ها و استعدادهای روان شناختی است که تمام ساحت های وجودی او را - از ساحت بینش و انگیزش و اندیشه، احساسات، عواطف، امیال، گرایش ها، غرایز و امور فطری تا ساحت رفتار و کردار انسانی- در بر گرفته است. این امکانات و تجهیزات درونی و روان شناختی به کمک اعضای بدن انسان، از او موجودی مبتکر ساخته و وی را سرآمد آفریده ها معرفی کرده است. انسان با برخورداری از این امور قابلیت لازم را برای تربیت پذیری دارا شده و شرایط ویژه را برای دریافت نشان تربیت و لیاقت احراز کرده است. در تربیت دینی که به واقع نوعی پرورش ارزش ها به شمار می آید. ضرورت بهره مندی و برداشت از این امور نمایان تر خواهد بود. به پشتوانه ی امور مزبور، روان شناسی ارزش ها مهم ترین عناصر روان شناختی تربیت دینی را تفسیر می کند و اهمیت نقش کارکردهای روان شناسی را در زمینه سازی و انگیزه سازی برای تربیت دینی و جهت بخشیدن به بینش ها، اندیشه ها، گرایش ها، احساسات، عواطف، هیجانات و انگیزه ها آشکارتر می سازد. روان شناسی ارزش ها در یکی از مباحث مطرح به این مهم می پردازد که ارزش ها - و از جمله ارزش های دینی - چرا و چگونه در وجود یک شخص نهادینه می شوند و شاکله او را در برگرفته، به وجود او هویت می بخشند؟
شاخص این قبیل کارکردها در یک نگاه، تغییر و تحولات درونی و روانی است که انسان در اثر پایبندی به ارزش ها و مفاد تربیت دینی در خود احساس می کند و آثار مترتب بر این احساس لطیف و ظریف را در گفتار و رفتار و منش و خلق و خوی خود ظاهر می سازد.
معلمان و مربیان دینی با وجود این، نقش بسیار حیاتی و حساسی دارند که با ایفای آن، فراگیران از هر جهت برانگیخته می شوند تا خود با اختیار و اراده و تصمیم و همت خویش مسیر تعالی و کمال را هرچه شایسته تر در پرتو آموزه های دینی و پاینبدی به آثار و لوازم آنها طی کنند. بدین ترتیب، وظیفه اصلی مربی در این خصوص وظیفه ارشادی، تنبیهی و برانگیزانندگی است و نقش او به عنوان یک مربی دینی به حسب مورد نقش هدایتی به هر دو صورت راهنمایی (ارائه طریق) و یا مشاوره و به مقصد رسانی (ایصال الی المطلوب) خواهد بود؛ در نتیجه فراگیر در فراگیری آموزه های دینی و التزام به مفاد آنها کوچک ترین تحمیلی احساس نخواهد کرد. این درصورتی است که فراگیر به دین فطرت گرویده باشد و پیرو آن در مسیر رسیدن به حقیقت ناب گام بردارد.

پی نوشت ها :

1.استادیار و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
2. psychology of religion.
3. psychology of values.
4. عن فضیل بن یسار قال سالت اباعبدالله (علیه السّلام) عن الحب و البغض امن الایمان هو؟ فقال: و هل الایمان الا الحب و البغض؟ ثم تلا هذه الآیه «حبب الیکم و زینه فی قلوبکم و کره الیکم الکفر و الفسوق و العصیان اولئک هم الراشدون»، محمدبن یعقوب الکینی، الکافی، ج2، ص125.
5. الهی قو علی خدمتک جوارحی، واشدد علی العزیمه جوانحی؛ (فرازی از دعای کمیل) «بارالها! اندام ظاهری مرا بر خدمتگزاری به درگاهت نیرومند فرما و اعضای حسی، ذهنی و درونی مرا بر عزم در راهت مستحکم نما».
6. Cf. Lee A. Kirkpatrich, Attachment, Evolution and the Psychology of Religion, p. 341-342.
7. Everett Dean Martine.
8. Cf. J. Cyril Flower, An Approach to the Psychology of Religion. p. 195.
9. Cf. Bemard Spika etal,. The Psychology of Religion: An Emprical Approach, p. 1.
10. (F. Galton (1822-1921
11. (G. S. Hall(1844-1924
12. Jesus, he Christ in the Light of Psychology.
13. William James.
14. The Varieties of Religious Exprience.
15. (W. Wundt (1832-1920
16. R. Otto.
17. The Idea of the Holy.
وتو در این کتاب از امر قدسی به عنوان هسته اصلی دین و معنویت یاد کرده است و دین باوری و دین داری را به مثابه یک تجربه عاطفی بسیار فراتر از تجربه عقلانی برشمرده است.
18. (J. M. Charcot (1825-1893
19. (J. Piaject (1896-1980
20. ر. ک: دیوید ام. وولف (David. M. Wullff)، روان شناسی دین، ترجمه دکتر محمد دهقانی (انتشارات رشد، تهران، 1386)، ص62-92؛ ر. ک: مسعود آذربایجانی و سیدمهدی موسوی اصل، درآمدی بر روان شناسی دین (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت، قم، 1385)، ص10-24 و مسعود آذربایجانی، روان شناسی دین از دیدگاه ویلیام جیمز (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1387)، ص5-9.
21. Introspection.
22. برای تحقیق بیشتر ر. ک: دیوید فونتانا (David Fontana)، روان شناسی دین و معنویت، ترجمه الف، ساوار (نشر ادیان، قم، 1385)، ص55-60.
23. Intenational Journal for the Psychology of Religion.
24. اشاره به کلام مولی امیرالمومنین (علیه السّلام) خطاب به کمیل که فرمود: یا کمیل ما من حرکه و انت محتاج فیها الی معرفه. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص171.
25. عن ابی عبدالله (علیه السّلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نیه المومن خیر من عمله و نیه الکافر شر من عمله و کل عامل یعمل علی نیته، محمدبن یعقوب الکلینی، الکافی، ج2، ص84.
26. روی عن النبی (علیه السّلام) کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته، محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص38.
27. قال الصادق(علیه السّلام) ... المعرفه اصل فرعها الایمان. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج3، ص14.
28. قال الصادق (علیه السّلام) الخشیه میراث العلم و العلم شعاع المعرفه و قلب الایمان... همان، ج2، ص52.
29. اشاره به فرمایش مولی امیرالمومنین علی (علیه السّلام) خطاب به کمیل: یا کمیل! ان رسول الله ادبه الله و هو ادبنی و انا اودب المومنین و اورث آداب المکرمین. ابن شعبه حرانی، تحت العقول، ص171.
30. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی. (بقره، 256).
31. بقره (2)، 286.
32. عن زراره عن ابی جعفر (علیه السّلام) قال: سالته عن قول الله عزوجل «حنفاء لله غیر مشرکین به» قال: «الحنیفیه من الفطره التی فطرالله الناس علیها لا تبدیل لخلق الله قال فطرهم علی المعرفه به» قال زراره: ... «قال رسول الله کل مولود یولد علی الفطره یعنی المعرفه بان الله عزوجل خالقه...». محمدبن یعقوب الکلینی، الکافی، ج2، ص12.
33. فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذ?لِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ ل?کِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ‌ (روم، 30).
34. هل الایمان الا الحب و البغض؟
35. برای نمونه به این آیات توجه شود: بقره(2)، 32؛ بقره(2)،62؛ بقره(2)، 112؛ آل عمران (3)، 170 و مائده (5)، 69.
36. آل عمران (3)، 175.

منابع تحقیق
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. آذربایجانی، مسعود و موسوی اصل، سید مهدی (1385)، درآمدی بر روان شناسی دین، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت، قم.
4. آذربایجانی، مسعود (1387)، روان شناسی دین از دیدگاه ویلیام جیمز، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم.
5. الحرانی، ابومحمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه (1421ق)، تحف العقول عن آل الرسول(علیه السّلام)، موسسه النشر الاسلامی، قم.
6. رهنمایی، سید احمد (1387)، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
7. رهنمایی، سیداحمد (1383)، درآمدی بر مبانی ارزش ها، انتشارات موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم.
8. الکلینی، محمدبن یعقوب، (1365)، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
9. طباطبایی، سیدمحمدحسین (1396ق)، المیزان تفسیر القرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
10. فونتانا، دیوید (1385)، روان شناسی دین و معنویت، ترجمه الف، ساوار، ادیان، قم.
11. مجلسی، محمدباقر(1404)، بحارالانوار الوفا، بیروت.
12. مصباح یزدی، محمدتقی( 1384) اخلاق در قرآن (1)، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
13. مصباح یزدی، محمدتقی (1387) به سوی خودسازی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
14. مصباح، مجتبی (1381)، فلسفه اخلاق، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
15. مطهری، مرتضی (1374)، تعلیم و تربیت در اسلامی، صدرا، تهران.
16. مطهری، مرتضی (1379)، مجموعه آثار (انسن در قرآن)، صدرا، تهران.
17. نوری، حسین بن محمدتقی (1408ق) مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت لإحیاءالتراث، قم.
18. وولف، دیوید ام (1386)، روان شناسی دین، ترجمه دکتر محمد دهقانی، رشد، تهران.
19. Flower, J. Cyril (2001), An Approach to the Psychology of Religion, Routledge, London
20. Kirkpatrich, Lee A (2005), Attachment, Evolution and the Psychology of Religion, The Guilford Press, New York & London
21. Spika, Bernard, etal. (2003), The Psychology of Religion: An Empirical Approach, The Guilford Press New York London

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).